ترجمه و شرح (ثم قال له: انت أخي)


ترجمه و شرح دعاي ندبه (15)

(سپس باو فرمود تو برادر مني).
شرح: در مجلد 9 بحار صفحه ي 341 (1) نقل شده که چون پيغمبر صلي الله عليه و آله از مکه به مدينه هجرت کرد بين مهاجر و انصار برادري برقرار ساخت و بين ابوبکر و عمر و عثمان و عبدالرحمان بن عوف و زبير، و سلمان و ابوذر، و مقداد و عمار برادري برقرار ساخت و اميرالمؤمنين را تنها گذاشت و آن حضرت محزون شد و اظهار دلتنگي نمود، و گفت يا رسول الله پدر و مادرم قربانت ميان من و احدي برادري قرار ندادي؟ فرمود: يا علي تو را براي خودم نگاهداشتم آيا خشنود نمي شوي که تو برادر من و من برادر تو باشم و تو وصي و وزير و جانشين من در ميان امت من باشي، و دين مرا أداء کني، و به وعده هاي من وفا کني و مباشر باشي غسل مرا، که غير تو آن را انجام ندهد، و تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي هستي جز اينکه بعد از من پيغمبري نيست.
و من بين کل الخلق وافاه أحمد
رآه له أهلا لتلک الاخوة
و انهما في کل فضل تساويا
و مافاته فل سوي اسم النبوة (2)
در کتاب کفاية الخصام صفحه 583 در برادري رسول خدا صلي الله عليه و آله با اميرالمؤمنين بيست و سه حديث از طريق عامه نقل کرده و ما در اينجا به ذکر يک حديث آن اکتفا مي کنيم. حديث بيست و يکم ابن أبي الحديد در شرح نهج البلاغه آورده است که علي عليه السلام به اهل شوري فرمود: شما را به خدا سوگند آيا ميان شما شاهدي هست، وقتي که پيغمبر اسلام بين مسلمانان برادري برقرار نمود بين خود و ديگران جز من کسي را برادر خود ساخت؟ گفتند: نه.
در مجلد 9 بحار صفحه 91 در تفسير قول خداي تعالي: «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله» قال الله عزوجل لجبرئيل و ميکائيل: اني قد آخيت بينکما و جعلت عمر أحدکما أطول من عمر الآخر وأيکما يوثر أخاه؟ فاختار کل منهما الحياة، فأوحي الله اليهما ألا کنتما مثل علي بن أبي طالب آخيت بينه و بين محمد، فبات علي فراشه يفديه بنفسه» (3)
و مواخات و برادري بين رسول خدا و علي صلوات الله عليهما- در اخبار و روايات فريقين (عامه و خاصه) نقل شده است، و وجه اطلاق اين برادري ميان آن دو از نظر روحي و فکري و اخلاقي است که کاملا با يکديگر سنخيت دارند و در حقيقت از يک نور منشعب شده اند، همچنانکه در اخبار و روايات آمده است که منشأ خلقت پيغمبر و علي از يک نور است و هر دو از آن آفريده شده اند.
در مجلد 9 بحار صفحه 339 (4) قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «يا علي کذب من زعم أنه يحبني و يبغضک لان الله خلقني و اياک من نور واحد» رسول خدا فرمود: يا علي دروغ گويد کسي که پندارد، مرا دوست مي دارد، در حالي که تو را دشمن مي دارد، براي اينکه خداوند من و تو را از يک نور آفريده است. باز در مجلد 9 بحار صفحه 8 (5) از انس بن مالک از رسول خدا- تا آنکه انس گويد- گفتم يا رسول الله علي برادر تو است؟ فرمود: آري علي برادر من است.- بعد مطالبي را بيان کرد تا آنکه فرمود- خدا آن آب را در صلب آدم قرار داد، سپس از آن در صلب شيث پيغمبر، و از پشتي به پشتي منتقل کرد، تا در صلب عبدالمطلب قرار داد، آنگاه آن را دو نصف کرد، نيمي در صلب عبدلله بن عبدالمطلب قرار داد، و من از آن نيمم و آن نصف ديگر در ابي طالب و علي از آن، پس علي برادر من است در دنيا و آخرت و علي از من است و من از علي، آن گاه حضرت اين آيه را تلاوت کرد: «و هو الذي خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا»- فرقان آيه ي 54- و او کسي است که از آب بشر را آفريد و آن را صاحب نسبت و پيوند خويشاوندي قرار داد.
در کتاب کفاية الموحدين ص 262 از سلمان فارسي روايت شده که گفت: شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «من و علي به هزاران سال پيش از خلقت (خاکي) آدم ابوالبشر از نوري در جانب راست عرش آفريده شديم و خدا را تسبيح و او را به عظمت و بزرگي ياد مي کرديم، پس خدا آدم را آفريد، و ما بأصلاب طاهره و ارحام مطهره (6) منتقل شديم تا رسيديم به صلب عبدالمطلب و در آنجا نور دو نيمه شد، نيمي به پشت پدرم عبدالله، و نيم ديگر آن به پشت عمويم ابوطالب قرار گرفت من از آن نيمه خلق شدم و علي از اين نيمه ديگر. و خداي تعالي چند نام از نامهاي خود را براي ما برگزيد، او محمود است و من محمد، و او أعلي است و برادرم علي، و او فاطر است و دخترم فاطمه، و او محسن است و اين دو پسرم حسن و حسين و نام من در ديوان رسالت و نام علي در خلافت است.
و اين فضيلت مؤاخات علي با پيغمبر صلي الله عليهما و آلهما يک نوع فضيلتي است که فقط اختصاص به علي عليه السلام دارد، و به موجب رواياتي آن بزرگوار به اين مقام افتخار مي نمود و مي گفت: «أنا عبدالله و أخو رسول الله لا يقولها بعدي الا کذاب» (7) و البته اين مؤاخات دلالت بر مقام خلافت او هم دارد، و مي رساند که آن بزرگوار در تمام مراتب و فضائل غير از امر نبوت با پيغمبر اسلام شرکت داشته و لذا شايستگي خلافت و وصايت هم دارد همچنان که فرمود:
(و وصيي و وارثي) (تو وصي و وارث مني).
شرح- البته منظور از اين وراثت همانطوري که در اخبار و روايات آمده همان وراثت ولايت است.
در مجلد 9 بحار ص 296 (8) قال النبي صلي الله عليه و آله: «لکل نبي وصي و وارث و ان عليا وصيي و وارثي» فرمود: براي هر پيغمبري وصيي و وارثي است و البته علي هم وصي و وارث من است.
و نيز در همان مجلد ص 342 (9) روايت ديگري است که پيغمبر خدا فرمود: «يا علي مقام و مرتبه تو نسبت به من همانند هارون نسبت به حضرت موسي است جز مقام نبوت که پس از من پيغمبري نخواهد بود و تو برادر و وزير و وارث من هستي. علي عليه السلام گفت: يا رسول الله من از تو چه چيز ارث مي برم؟ فرمود: آنچه را که پيغمبران قبل از من ارث مي بردند. پرسيد: پيغمبران قبل از شما چه ارث مي بردند؟ فرمود: کتاب خدا و سنت پيغمبران پيشين را».
زرارة بن أعين از ابو جعفر امام پنجم عليه السلام روايت کرده که آن بزرگوار فرمود: «ورث علي علم رسول الله و ورثت فاطمة ترکته»: يعني علي عليه السلام علم رسول را ارث برده و فاطمه (عليها السلام) ماترک او را (10).
در ملجد 6 بحار باب «وصيته صلي الله عليه و آله» ص 783 (11) آمده است «آن گاه پيغمبر مرا فرمود: يا علي وصيت مرا قبول مي کني و ضامن و متعهد دين من مي باشي و وعده هاي مرا هم به عهده مي گيري؟ گفتم: آري يا رسول الله-». باز هم در همين مجلد (12) روايات متعددي نقل شده که پيغمبر به علي فرمود: «اي برادر محمد آيا تو وعده هاي محمد را انجام مي دهي، و دين او را ادا مي کني، وارث او را مي گيري؟ علي گفت آري پدر و مادرم فدايت. بعد پيغمبر روي به بلال کرد و گفت اي بلال آن اموال مخصوص از زره و پرچم و مرکب مرا بياور، و بلال آورد، و پيغمبر آنها را به علي تسليم کرد.
(لحمک من لحمي، و دمک من دمي، و سلمک سلمي، و حربک حربي و الايمان مخالط لحمک و دمک کما خالط لحمي و دمي)
(گوشت (بدن) تو گوشت بدن من خون تو خون من است، و صلح با تو صلح با من، و جنگ با تو جنگ با من است و ايمان چنان با گوشت و خون تو آميخته شده آنسان که با گوشت و خون من درآميخته).
شرح- در کتاب ينابيع الموده ص 55 از ابن عباس نقل شده که گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله به ام سلمه فرمود: «اي ام سلمه علي از من است و من از علي و گوشت او از گوشت من و خون او از خون من است، و او نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي است.
و باز در همان صفحه است که پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: يا علي جنگ با تو جنگ با من، و صلح با تو صلح با من است، فرمود: و علي نسبت به من مثل خود من است، طاعت او طاعت من، و نافرماني از او نافرماني من، و جنگ با علي جنگ با خداست، و سازش با او سازش با خدا است، و دوست علي دوست خدا است و دشمن علي دشمن خدا است.
و نيز در ص 53 ينابيع نقل شده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر کس تو را بکشد مرا کشته، و هر کس با تو دشمني کند (و کينه ورزد) با من دشمني کرده (و کينه ورزيده)، و هر کس تو را دشنام دهد مرا دشنام داده، چون تو نسبت به من همچون خود مني، روح تو از روح من، و طينت تو از طينت من است، و خداوند تبارک و تعالي من و تو را از نور خويش آفريده، و من و تو را برگزيده، مرا براي نبوت انتخاب کرده و تو را براي امامت، پس کسي که امامت تو را انکار کند نبوت مرا انکار کرده. يا علي تو وصي و وارث و پدر فرزندان مني».
در کتاب کفاية الخصام ص 57 حدود سيزده حديث از طريق عامه نقل کرده: که علي عليه السلام مثل نفس رسول خدا صلي الله عليه و آله است و در کتاب ينابيع الموده ص 52 روايتي از امام جعفر صادق عليه السلام آورده که از پدرش از جدش علي بن الحسين عليهم السلام نقل مي کند که امام حسن عليه السلام در خطبه اش فرمود: «خداوند تبارک و تعالي به جدم پيغمبر خدا موقعي که نصاراي نجران او را منکر و نسبت به او کافر بودند و در مقام محاجه با او بر آمدند اين آيه را نازل کرد «- فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم-» آل عمران آيه ي 61- نصارا را بگو که حاضر آئيد ما و شما با فرزندان و زنان و خودمان، تا مباهله و در حق يکديگر نفرين کنيم. و جدم از ميان اشخاص پدرم را، و از فرزندان من و برادرم حسين را، و از ميان زنان مادرم فاطمه را (براي مباهله حاضر و) بيرون برد، پس ما اهل او هستيم و گوشت و خون و جان او مي باشيم، ما از او و او از ما مي باشد».
تنبيه: اين گونه تعبيرات از نفس و لحم و دم که رسول خدا فرموده براي اتحاد و يگانگي آنانست، و معلوم است که اتحاد دو شخص در يک ذات و هويت غير معقول است پس بايد معني ديگري مقصود باشد، و بطور تحقيق ثابت شده و معلوم گشته که هرگاه به موجب قرائن عقلي و لفظي معني حقيقي و اصلي لفظي مراد نباشد پس بايد آن لفظ را بر أقرب معاني حمل نمود، و چون در اين مقام معني حقيقي لفظ مراد نيست پس بر معني که أقرب بمعني حقيقي آن لفظ است حمل مي شود، و در اينجا أقرب معاني همان تساوي و اتحاد در جميع صفات و شرکت در جميع کمالات است «الا ما خرج بالدليل» که آن مقام نبوت است و اختصاص به خود رسول خدا دارد.
و از اين نظر بايد دانست که علي عليه السلام مماثل و مشابه رسول خدا- صلي الله عليهما و آلهما- در علم و عصمت و طهارت و کرم و شجاعت و زهد و عبادت و پيشوا بودن و واجب الاطاعة بودن، که مي توان آن را از آيه مباهله «و أنفسنا» استفاده کرد، و همچنان که پيغمبر اسلام أفضل أنبياء است پس کسي که به منزله ي نفس اوست بايد أفضل باشد. شاعر فارسي گويد:
من کيم، ليلي و ليلي کيست من
ما يکي روحيم اندر دو بدن
نبي و علي عضو يک پيکرند
که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
قوله «و الايمان مخالط لحمک و دمک» سر اين مطلب: آميخته شدن ايمان به خدا و حقايق الهي به گوشت و خون علي عليه السلام همانند آميخته شدن ايمان به گوشت و خون پيغمبر صلي الله عليه و آله اين است که چون گوشت و خون بدن انسان جزء لاينفک او است و از او جدا نمي شود و وجود و هستي او را تشکيل مي دهد ايمان اميرالمؤمنين عليه السلام نيز همانند ايمان رسول خدا صلي الله عليه و آله که با گوشت و خون او درآميخته و لازم ذاتي اوست، و سرشت او را تشکيل داده و برطرف شدني نيست، مي باشد.
در کتاب کفاية الخصام ص 613 چهارده حديث از عامه نقل کرده درباره رسوخ ايمان اميرالمؤمنين عليه السلام و قوت و شدت يقين آن حضرت از جمله در حديث ششم از قول عمر نقل کرده که گفت از رسول خدا شنيدم که مي فرمود «اگر همه ي آسمانها و زمين را در يک کف ترازو گذارند ايمان علي را در کفه ديگر ايمان علي بر آنها برتري دارد».
و در روايات خاصه حديثي است مشهور که علي فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت يقينا» (13) يعني اگر از حجاب پرده برداشته شود چيزي بر يقين من افزوده نخواهد شد.

پي نوشت :

1. 38 ص 334 نقل از تفسير قمي، و مورخين در شرح سيره پيغمبر اسلام دو گونه مواخات نقل کرده اند يکي مواخات بين خود مهاجرين قبل از هجرت، و ديگر بين مهاجرين و انصار در مدينه پس از هجرت است (دقت شود).
2. و از ميان همه مردم احمد (پيغمبر اسلام (ص)) او را کامل دانسته و شايسته براي اين اخوت و برادري ديد- و آن دو در هر فضلي مساويند و علي عليه السلام فضلي را جز نبوت فاقد نيست.
3. 36 ص 41 نقل از کشف الغمة. و سوره ي بقره آيه 207 و ديار بکري مؤلف تاريخ الخميس درج 1 ص 367 از احياء العلوم غزالي نقل مي کند: «شبي که علي بر فراش پيغمبر گذراند، خدا به جبرئيل و ميکائيل وحي کرد که من بين شما دو نفر برادري برقرار نمودم و عمر يکي از شما را بيشتر از ديگري برقرار کردم، اينک کدامتان حاضريد که زنده بودن ديگري را بر خود ترجيح دهيد؟ هر دو زنده بودن خود را اختيار کردند، پس خدا به آن دو وحي کرد آيا شما مانند علي نيستيد که من بين او و محمد برادري انداختم و علي براي حفظ جان او شب را بر بستر او گذراند، و جانش را فداي او نمود اکنون شما به زمين رويد و او را از شر دشمنش حفظ کنيد، جبرئيل بالاي سر و ميکائيل پائين پاي او قرار گرفتند و ندا دادند مرحبا مرحبا به مثل تو اي علي که فرشتگان به وجود تو افتخار مي کنند آنگاه خداوند اين آيه را نازل کرد «و من الناس من يشري- الايه».
4. 38 جديد ص 329 نقل از کنز الفوائد شيخ کراجکي متوفاي 449.
5. 35 جديد ص 31 نقل از امالي طوسي.
6. همچنان که در زيارت وارث آمده است «أشهد انک كنت نورا في الأصلاب الشامخة و الارحام المطهرة».
7. 38 جديد ص 334 نقل از عيون الأخبار صدوق و امالي طوسي، و به اين مضمون هم از علماي عامه و ديگران نقل شده است.
8. 38 جديد ص 154 نقل از مناقب ابن شهر آشوب.
9. 38 جديد ص 334 نقل از امالي صدوق و ص 342 از کشف الغمه.
10. 40 جديد ص 120 نقل از بصائر الدرجات، اصولا چون مقام و مرتبه و موقعيت هر فردي در جامعه بواسطه خصوصيتي صورت مي گيرد، و پس از او بايد آن مقام و مرتبه به کسي واگذار شود که لايق آن مقام و داراي همان خصوصيت باشد چون معماري، مهندسي، پزشکي و يا امور سياسي و از اين نظر علي عليه السلام وارث مقام ولايت و علم رسول خدا (ص) پس از وي بوده. و در مجلد 17 بحار جديد ص 130 باب «علم پيغمبر» که وارث علم انبيا بوده و آن را به وصي بعد از خود حضرت علي واگذار کرده اخبار و روايات متعددي نقل شده. و اما ارث ماترک به دخترش فاطمه عليها السلام مي رسد همچنان که در احتجاج خود در مسجد مدينه فرمود و به آياتي از قرآن هم استدلال فرمود.
11. 22 جديد ص 499 نقل از امالي شيخ طوسي.
12. 22 جديد ص 455 باب «وصيته عند قرب وفاته». و روايت مذکور در ص 456 همان مجلد نقل از علل الشرايع و کافي. و روايات ديگري به همين مضمون در صفحات 459 و 469 نقل از علل الشرايع و خصال و أعلام الوري و ارشاد آمده است.
13. به مدرک صحيح انتساب اين گفتار به حضرت علي عليه السلام تا کنون برنخوردم ولي در کتاب «کشف الغمه في معرفة الائمه» ص 83 چاپ قديم (سنگي) چنين آمده است «و قال بعض أرباب الطريقه ان عليا انما قال: «لو کشف الغطاء» في اول أمره و ابتدا حاله فأما في آخر أمره فان الغطاء کشف له و الحجاب رفع دونه» و بعضي از بزرگان طريقت گفته که علي عليه السلام اين جمله را در اوائل امر و ابتداي حال فرموده، و اما در اواخر امر پوشش و پرده برداشته شد. و مرحوم فيض کاشاني هم آن را در المحجة البيضاء مجلد 4 ص 403 آورده است.

منبع:كتاب شرحي بر دعاي ندبه